قوله تعالى: کنْتمْ خیْر أمة این آیت از یک روى بیان شرف صحابه مصطفى (ص) است که ارکان خلائق‏اند، و برهان حقائق. عنوان رضاء حق‏اند، و ملوک مقعد صدق. ائمه اهل سعادت‏اند، و انصار نبوت و رسالت، و مستوجب ترحم امت، و اخیار حضرت مصطفى (ص)، و بعد از انبیاء و رسل بهترین ذریة آدم ایشانند، و بیمن اقبال ایشان دود شرک واطى ادبار خود شد، و انوار دین و شریعت از مکنونات غیب ظاهر گشت. در آیت جمال لا إله إلا الله، و هیبت جلال محمد رسول الله بغیرت ایشان در ملأ اعلى بیفروخت.


قال النبى (ص): «الله فى اصحابى! لا تتخذوهم من بعدى غرضا، فمن احبهم فیحبنى احبهم، و من ابغضهم فیبغضنى ابغضهم، و من اذاهم فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى الله، و من آذى الله فیوشک ان یاخذه، ما من احد من اصحابى یموت بارض الا بعث قائدا و نورا لهم یوم القیامة.


بعضى از مفسران حکم این آیت بر عموم راندند، گفتند: حقیقت این بشرف امت اتباع باز میگردد از عهد مصطفى (ص) تا بدامن قیامت. و امت اتباع دیگراند، و امت اجابت دیگر، و امت دعوت دیگر. و شرح آن در سورة البقرة رفت. اما امت اتباع که این آیت در شأن ایشان است، و مشتمل بر صفت و سیرت ایشان سعداء ملت‏اند، و امناء درگاه عزت، و اشراف علیین، و اعزه رب العالمین، حمله قرآن و اخبار، و خزنه آثار، فرقة ناجیه و امت مرضیه اهل سنت و جماعت، که ظاهر ایشان بمتابعت و قدوت مقید است، و باطن ایشان بمعرفت و فراست موید. عمر بن الخطاب گفت: فرداى قیامت که رب العزت ندا کند: «این رجالنا؟» کس نیارد که سر برآرد مگر اهل سنت و جماعت گویند: «لبیک! لبیک! اللهم لبیک» رب العزت گوید: «صدقتم عبادى! انتم احبائى أکرمکم الیوم بما تشتهون لتمسککم بکتابى و متابعتکم رسولى». آن ساعت بود که اهل ضلالت گویند: یا لیْتنی اتخذْت مع الرسول سبیلا.


قال النبى (ص): «لا یزال طائفة من امتى امة قائمة بامر الله، لا یضرهم من خذلهم و لا من خالفهم، حتى یأتى امر الله، و هم على ذلک.»


و قال (ص): «من اشد امتى بى حبا، ناس یکونون بعدى یود احدهم لو رآنى باهله و ماله.»


قوله: کنْتمْ خیْر أمة روایت است از ابن عباس و مجاهد که: خیریت این امت آنست که پیغامبر را بقتال فرمودند که ایشان را بکره ایشان در دین اسلام و عز شریعت آر، و آنچه صلاح کار و بهینه حال ایشانست ایشان را الزام کن، و آن گه رب العالمین بر ایشان منت نهاد، گفت: «و الزمهم کلمة التقوى و کانوا احق بها و اهلها». میگوید: الله در ایشان بست، و ایشان را الزام کرد آن کلمه شهادت، که نشان دوستى است و شرف دو جهانست، و سبب سعادت جاودانى است. و ایشان خود از در آن بودند و سزاء آن بودند. از دور آدم (ع) تا منتهاى عالم هیچ امت را این منزلت و رتبت ندادند که ایشان را بسلسله قهر از ذل کفر بعز اسلام آوردند، و طوق سعادت در گردن ایشان کردند، مگر این امت را چنان که امروز بسلسله قهر ایشان را در دین آوردند فردا هم ایشان را بسلسله لطف ببهشت برند. مصطفى (ص) گفت: عجب ربک من قوم یقادون الى الجنة بالسلاسل. و تا نگویى که این خیریت که ایشان را بر آمد بوسیلت اعمال و تصفیت احوال برآمد، لیکن عنایت ازلى بر ایشان اقبال کرد و بنواخت، و اختیار روز میثاق کار ایشان بساخت. این کرامت و نواخت، و این منزلت و مرتبت ایشان از آنست که امت محمد (ص) اند که مهتر عالم است، و سید ولد آدم، چون مصطفى (ص) خیر الانبیاء و الرسل بود لا جرم امت وى خیر الامم بودند.


«کز خانه بکدخداى ماند همه چیز» قوله: تأْمرون بالْمعْروف و تنْهوْن عن الْمنْکر بزبان اهل اشارت معروف خدمت حق است، و منکر صحبت نفس، معروف روشنایى جمع است و سبب وصلت، و منکر تاریکى وقت است و مایه بدعت. آن نواختگان فضل راست و این زخم خوردگان عدل راست هرگز کى برابر باشند؟ و چون بهم بسازند؟ خواندگان فضل و راندگان عدل؟ این است که رب العالمین گفت: لیْسوا سواء. چون هم نباشند و راست نیایند دانا و نادان، آشنا و بیگانه، خداپرست و هواپرست. متى استوى الضیاء و الظلمة؟ متى استوى الیقین و التهمة؟ متى استوى الوصلة و الفرقة؟ هذا متصف بالولاء، و ذاک منحرف عن الوفاء. هیهات لا یلتقیان و لا یستویان.


ایها المنکح الثریا سهیلا


عمرک الله کیف یلتقیان!

هى شامیة اذا ما استقلت


و سهیل اذا استقل یمان‏

کسى کاندر صف مردان، بمى‏خوارى کمر بندد


برابر کى بود، با آن که دل در خیر و شر بندد؟